بروز هیجان در دوره ی نوجوانی
نیازهای عاطفی کودکان با مراحل رشد، تغییر می یابند و این تغییر و تحول در انتقال کودک از مرحله کودکی به مرحله نوجوانی و بلوغ محسوستر از سایر مراحل زندگی است. زیرا فرد در این دوره بیشتر به آینده توجه دارد برخلاف
نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد
نیازهای عاطفی کودکان با مراحل رشد، تغییر می یابند و این تغییر و تحول در انتقال کودک از مرحله کودکی به مرحله نوجوانی و بلوغ محسوستر از سایر مراحل زندگی است. زیرا فرد در این دوره بیشتر به آینده توجه دارد برخلاف مرحله کودکی که در زمان حال زندگی می کرد و گذشته و آینده برایش مفهوم و معنا نداشت. از جمله عوامل مؤثر در حفظ یا اختلال تعادل عاطفی و ارضای مطلوب نیازهای عاطفی در اواخر دوره ی نوجوانی، انتخاب شغل است. بدین معنا که اگر شغل هر فرد با سلیقه و استعدادهای او متناسب باشد تعادل عواطف او خود به خود تأمین خواهد شد در غیر این صورت، باعث بهم خوردن و اختلال آن می شود. والدین و معلمان در این امر بسیار مؤثرند و وظیفه آنان است که نوجوان را به شغل مناسب استعدادش تشویق و رهبری کنند. چه بسا جوانانی که در محیط ما به علت عدم راهنمایی و رهبری از پیدا کردن شغل مناسب، محروم شده اند و همیشه در تشویش و ناراحتی روانی بسر می برند.
عامل مهم و مؤثرتر دیگر در تأمین تعادل عاطفی، انتخاب همسر است که متأسفانه با پیشرفت تمدن، مشکلتر می شود. سعادت هر فرد در زندگی زناشویی وقتی تأمین می شود که در انتخاب همسر دقت کرده فردی را انتخاب کند که میان آنها توافق روانی، عقلی، بیولوژیک و اقتصادی موجود باشد و در این صورت است که هر دو طرف از تعادل عاطفی برخوردار می شوند و می توانند نیازهای عاطفی مربوط را بهتر ارضا کنند. در این مشکل نیز والدین و معلمان می توانند رهبر خوبی باشند و پسر و دختر را در انتخاب همسر مناسب کمک کنند.
رعایت رشد هیجانی در دوران نوجوانی
رعایت و مراقبت صحیح رشد و نمو هیجانی در صورتی امکان دارد که آثار خوب و بد انرژی هیجانی را بشناسیم و این آثار عبارتند از:الف. آثار خوب هیجانها
اهمیت هیجانها در این خلاصه می شود که منشأ و منبع اعمال و فعالیت های ساختی و خلاق می باشند و فرد را به فعالیت برمی انگیزند از این رو، از ضروریت های زندگی به شمار می روند. به عبارت دیگر، هیجانها مهمترین و نیرومندترین منبعی هستند که فرد در آرزوها و دردها و غم ها و شادیهایش از آنها لذت می برد. به همین سبب، مردم را می بینیم وقتی از زندگی عادی و جاری خسته می شوند و زندگی ایشان از لذتهای هیجانی خالی می شود دنبال تجربه های هیجانی از قبیل خواندن داستانهای محرک یا زیاد رفتن به کافه رستورانها، و یا استعمال مواد مخدر می روند تا بدین وسیله، محرکهای هیجانی تازه ای بدست آورند.از دیگر آثار خوب هیجانها این است که فرد را به فعالیت بیش از آنچه انرژی دارد برمی انگیزند بطوری که او احساس خستگی نمی کند و ساعت ها و روزها و شاید ماهها و سالها به آن فعالیت ادامه می دهد.
ب. آثار بدهیجانها
هیجانها گاهی آثار نامطلوبی برای نوجوان دارند و به سلامت و فعالیت بدنی و ذهنی او صدمه می زنند. این آثار عبارتند از:1. آثار بدنی
که در خستگی مزمن، سردرد، اختلالهای گوارشی مانند بی اشتهایی و استفراغ و یبوست و اسهال، و کاهش وزن و ضعف عمومی بدن ظاهر می شوند.2. فعالیت ذهنی
فعالیت های مختلف ذهنی از هیجانهای تند متأثر می شوند چنانکه هنرپیشه تازه کار وقتی برای اولین بار در مقابل جمعیت تماشاگر ظاهر می شود هر چه را که حفظ کرده بود فراموش می کند و علت آن، ترس شدید وی از وضع موجود است. معلم تازه کار نیز در نخستین روز ورود به مدرسه و کلاس، مضطرب شده اشتباههای زیادی مرتکب می شود. مطالعات مور (H.T.Moore) نشان می دهند که مؤثرترین هیجانها در تفکر و یادآوری و دقت و سایر فعالیت های ذهنی ترس شدید و خشم تند و اضطراب و شرمندگی و پشیمانی ناشی از آنها هستند.3. گرایش ها
هیجانهای تند، اثر نیرومندی در تغییر گرایش های فرد دارند و موجب پیدایش تعصب در او می شوند.4. عادتهای هیجانی
تندی هیجان و تکرار بیشتر آن، فرد را از کنترل خود باز می دارد در نتیجه، او به کمترین علت عصبانی می شود و این نیز او را به یک نوع اضطراب و بدبینی گرفتار می کند.پ. پایه های روان شناختی رعایت رشد هیجانی
آثار نامطلوب هیجانها بیش از آثار خوب است و بدین سبب، مراقبت و رعایت رشد و نمو هیجانی و راهنمایی آن ضروری است و نوجوان باید شناخت هیجانهای خود را یاد بگیرد و با چگونگی رعایت و کنترل آنها آشنا شود تا از گمراهی در امان باشد. سهل انگاری در این مورد، به افزایش تنش و تعویق رشد و تکامل بهنجار منجر خواهد شد و این نیز سلامت بدنی و روانی نوجوان را به خطر خواهد انداخت. مهمترین پایه های روان شناختی مراقبت و تربیت هیجانهای نوجوان را می توان چنین خلاصه کرد:1. اعتماد به نفس
که بهترین وسیله برای غلبه بر ترسهایی است که از آگاهی و توجه نوجوان به ضعف و ناتوانی خود در فعالیت های علمی و اجتماعی، سرچشمه می گیرند. شناخت صحیح وضع هیجانی محیط، به نوجوان کمک می کند که دارای اعتماد به نفس باشد و هر قدر بیشتر با اینگونه اوضاع مواجه شود اعتماد به نفس او افزایش خواهد یافت. مثلاً نوجوان گاهگاهی به خاطر سستی و ناتوانی خود عصبانی می شود و تربیت می تواند امکانهای موفقیت برای او فراهم آورد و اعتماد به نفس او را افزایش دهد.از جمله وسایل موفقیت آمیز برای ایجاد اعتماد به نفس در نوجوان این است که به افکار و عقاید او احترام قائل شوند، کمک و همکاری او را بپذیرند به او امکان دهند که شخصاً درباره ی کارهایش بیندیشد و برای خودش برنامه ریزی کند، و او را آماده کنند به اینکه اشتباه کردن را گام مثبتی در راه رسیدن به هدف بداند نه مانع پیشرفت و رسیدن به هدف. این جنبه را تاگور فیلسوف هندی چنین بیان می کند: «شما می توانید با دو دید مختلف به راه نگاه کنید، و اما دید اول راه را به شما همچون فاصله ای بین شما و هدفتان نشان می دهد، در نتیجه شما هر گامی را که به سوی هدف بر می دارید پیروزی به شمار می آورید و از خود مقاومت نشان می دهید. و اما دید دوم، راه را همچون وسیله ای برای رسیدن به هدفتان نشان می دهد در این صورت شما آن را جزئی از هدف و سرآغاز آن پایان بشمار می آورید».
2. غلبه بر ترسهای دوران کودکی
نوجوانی که هیجانهای خود را با همان رنگ های دوران کودکی ادامه می دهد مثلاً از تاریکی می ترسد و هنگام عصبانیت، کتک کاری می کند می توان گفت هنوز نضج هیجانی و تعادل عاطفی ندارد. همچنین، ترسهای دوران کودکی را که بر نوجوان مسلط هستند می توان معیار ضعف و عقب ماندگی رشدی او دانست.3. تفریح و شوخی
چه بسا یک تفریح و شوخی خوشایند در یک حالت هیجانی شدید، بهترین درمان تشویش و تنشی می شود که هیجانهای مختلف ایجاد کرده اند. نوجوانی که جنبه های خوشایند زندگی خود را مشاهده می کند و آنها را درست در می یابد و از آنها لذت می برد می تواند از بیشتر آنچه رشد عاطفی او را به تعویق می اندازد بدور باشد و از همین شادی خود برای حل مشکلات و از بین بردن عامل های غم و اندوه خویش کمک بگیرد.4. لذت هنری
لذت بردن از زیبایی در هر صورت: در طبیعت، شعر و ادب، رسم و نقاشی، موسیقی، و ... بهترین وسیله ای است که هیجانها و عواطف انسان را متعادل می کند. نوجوانی که فعالیت های هنری را می فهمد و از آنها لذت می برد به سرعت به سوی نضج عاطفی سالم خواهد رفت. وظیفه مدرسه است که این احساسات را در نوجوانان تقویت کند و محیط مناسبی برای فعالیت های هنری و عرضه آثار با ارزش هنری بوجود آورد تا نوجوانان از یک طرف، خود به فعالیت های هنری خلاق بپردازند و از طرف دیگر از تماشای آثار هنری هنرمندان بزرگ جهان لذت ببرند.5. سلامت معلم
معلمی که از سلامت روانی و عاطفی بهره کافی ندارد خود دائماً در اضطراب خواهد بود و چنین معلمی نمی تواند جز یک عده افراد مضطرب و ضعیف که در برابر مشکلات زندگی مقاومت ندارند بار آورد. رشد و نمو سالم عاطفی در صورتی امکان دارد که محیط مدرسه و خانه نوجوان از لحاظ عاطفی سالم باشد معلمی که تندخوست و به کوچکترین علت عصبانی می شود رشد هیجانی عادی را به تعویق خواهد انداخت. همچنین، پدر و مادر عصبانی، علائم و آثار اضطراب خود را روی فرزندان خویش منعکس می کنند و آنان را افرادی مضطرب و عصبانی بار می آورند زیرا رشد و تکامل یک نوع تعامل مداوم بین عوامل موروثی و محیطی است. بنابراین، محیط مضطرب برای مراقبت رشد عاطفی سالم مناسب نیست.6. کنترل
دیگر از عوامل روان شناختی مؤثر در هیجانها این است که نوجوان بتواند در مواقع لازم، هیجانهای تند خود را کنترل کند و این توانایی را وی از محیط مدرسه و خانه یاد می گیرد. به عبارت دیگر، نوجوان یاد می گیرد که هر فرد در طول زندگی خود حتماً با یک عده ناکامی ها مواجه خواهد شد که شرط مهم غلبه بر عوامل ناکامی و رسیدن به هدف این است که وی هدف خود را درست و به دقت انتخاب کند، موانع احتمالی رسیدن به هدف را دریابد، و سرانجام درباره ی راه حل ها و چگونگی از بین بردن موانع درست بیندیشد و گرنه عصبانیت و اضطراب جز مشکل نمودن مسأله نتیجه دیگری نخواهد داشت.7. دوست داشتن دیگران
افراط در دوست داشتن خود و خودپسندی و بطور کلی خود را محور جهان تصور کردن باعث دوری فرد از دیگران می شود و دلیل تعویق رشد هیجانی می باشد. نوجوان باید بپذیرد که موفقیت او با موفقیت های دیگران بستگی دارد و او باید از حدود فردیت تجاوز کند و به دنیای دیگران بپیوندد. در این صورت است که نوجوان از سلامت عاطفی بهره مند خواهد بود.تربیت جنسی و رشد هیجانی
یکی از خصایص رشدی مهم و بارز این دوره، ظهور میل جنسی و آغاز فعالیت های دستگاههای جنسی است و این خاصیت از لحاظ رشد و تکامل بقدری اهمیت دارد که می توان ظهور به موقع آن را دلیل سلامت نوجوان تلقی کرد. این خصوصیت رشدی از قدیم مورد توجه والدین ها و روان شناسان بوده است و توصیه هایی برای چگونگی راهنمایی میل جنسی نوجوانان کرده اند. در زمانهای اخیر- بویژه بعد از تحقیقات بالینی روانکاوان- مسأله میل جنسی مورد توجه خاص قرار گرفته است و دانشمندان تعلیم و تربیت نیز به بررسی روشها و شیوه های تربیت این میل در کودکان و نوجوانان پرداخته اند و سرانجام، همگی به این نتیجه رسیده اند که چون میل جنسی نقش مهمی در زندگی سالم افراد دارد باید تربیت آن جزو برنامه های آموزش و پرورش رسمی قرار گیرد تا نوجوانان از ابتدا با حقایق جنسی آشنا شوند زیرا یکی از مهمترین علل انحراف، ناآشنایی با حقایق است.وقتی معتقد باشیم که تربیت صحیح، فرد را برای زندگی آماده می کند باید همه جانبه بودن تربیت را بپذیریم یعنی تربیت در صورتی صحیح خواهد بود که همه جنبه ها یا رفتارهای فرد را شامل شود و همان طوری که نوجوان باید خواندن و نوشتن و حساب کردن را یاد بگیرد به آموختن مفاهیم جنسی نیز نیاز دارد. وظیفه مربیان است که نوجوان را به شناخت حقایق علمی صحیح درباره ی مسائل جنسی راهنمایی کنند. پدران و مادران و معلمانی که بحث در اینگونه مسائل را بد یا گناه می دانند به فرهنگ تازه ای نیازمندند تا بتوانند راهنمای خوبی برای نوجوانان باشند و احساس گناه ایشان را در بحث از حقایق علمی جنسی کاهش دهند. بعضی از مردم کشور ما سخن گفتن از مسائل جنسی را از لحاظ دینی گناه می دانند غافل از اینکه کتابهای دینی ما پر از حقایق جنسی هستند چنانکه خود قرآن کریم در موارد مختلف به مسائل جنسی اشاره کرده است. اکنون باید دید منظور از تربیت جنسی چیست و این تربیت چگونه باید انجام بگیرد.
الف. معنای تربیت جنسی
تربیت جنسی به معنای علمی جدید دو جنبه اساسی را شامل است که عبارتند از: حقایق جنسی بیولوژیک و مراقبت جنسی که فرد را در سازگاری مطلوب کمک کند. به عبارت دیگر، منظور از بحث در تربیت جنسی نوجوان یکی این است که او را با حقایق صحیح جنسی بیولوژیک آشنا کنیم و او بداند دستگاههای جنسی چگونه کار می کنند و تأمین بهداشت آنها چگونه امکان دارد. دیگر اینکه یاد بگیرد چگونه میل جنسی خود را با توجه به ارزشهای اخلاقی و فرهنگی جامعه خود ارضا کند و از انحرافها و در نتیجه پیدایش اضطراب در امان باشد.ب. رشد و تربیت جنسی
بحث از حقایق جنسی باید با مراحل رشد و تکامل فرد متناسب باشد وگرنه خطرهایی را برای نوجوان بار خواهد آورد. بدین معنا که باید در دبستان و دوره ی سه ساله راهنمایی، مقدمات تربیت جنسی را فراهم آوریم که در این مورد، درس علوم نقش عمده را بعهده دارد و سپس در دوره ی نظری (دوره ی دوم دبیرستان) به تدریج مفاهیم جنسی را در ضمن بحث های علمی مربوط مطرح کنیم. پس شتابزدگی در توضیح معلومات جنسی بدون توجه به سن و رشد فرد نه تنها فایده ای نخواهد داشت و مورد توجه قرار نخواهد گرفت بلکه احتمال خطر نیز دارد. بنابراین، بحث صریح از مسائل و مفاهیم جنسی قبل از 13 سالگی برای دختران و 15 سالگی برای پسران جایز نیست.پ. مراحل تربیت جنسی
تربیت جنسی صحیح باید با مظاهر آمادگی جنسی فرد در دوران کودکی و نوجوانی هماهنگ باشد. مراحل اساسی تربیت جنسی را می توان چنین خلاصه کرد:1. توجه کودک به خود
این مرحله از شیرخوارگی تا چهار سالگی ادامه دارد. کودک در این مرحله به اعضای تناسلی خود متوجه می شود و اختلاف آنها را با اعضای تناسلی جنس دیگر می شناسند و گاهی می خواهد راز این اختلاف را بفهمد به همین منظور، ممکن است یک عده پرسش های علمی ساده درباره این اعضای مختلف با مادرش مطرح کند بدون اینکه دنبال جواب باشد. در این صورت، مادر باید جوابهای کاملاً ساده و مناسب سن کودک بدهد و از هرگونه توضیح و تشریح خودداری کند و به یاد داشته باشد که کودک در این مرحله از رشد و تکامل فقط به خود سؤال کردن علاقه مند است و دیگر به جوابی که داده می شود توجه ندارد.2. اهمیت جنسی مادر
کودک بین چهار و نه سالگی به نقش بیولوژیک مادرش توجه می کند بویژه موقعی که وی آبستن می شود. کودک می خواهد وظیفه و نقش مادر را در تولید بچه بداند.3. اهمیت جنسی پدر
کودک پیش از نه یا ده سالگی به ادراک اهمیت پدر در امر تناسل توجه ندارد و بهترین وسیله برای کمک به کودک در شناخت این امور، مطالعه ادوار زندگی حیوانهای اهلی است.4. مشکلات جنسی
این مرحله در دوره ی نوجوانی آغاز می شود و نوجوان نیاز دارد که انگیزه ی جنسی را در محدوده انسانی آن و ضرورتش برای حفظ نوع درست بشناسد و با مسائل و مشکلات زندگی خانوادگی، تنظیم اولاد و اهمیت وراثت در زندگی آشنا شود.رابطه بهداشت عاطفی و یادگیری
اختلالهای عاطفی میدان وسیعی دارند که شامل: حرکات اجباری و غیرارادی (tics)، چاقی، تنگ نفسی، سردردهای مزمن، گوش درد و زخم معده است و این اختلالها وقتی پیدا می شوند که شخص نتواند نیازهای طبیعی و اجتماعی خود را ارضا کند. بنابراین، غرض از بهداشت عاطفی، همان حفظ تعادل و ارضای نیازهای عاطفی است، و این امر بیشتر کسبی است و به مسأله ی یادگیری بستگی دارد. انسان می آموزد که هیجانها و عواطف خود را به موقع و با روش متعادل بکار ببرد و عرضه کند و در نتیجه، آرامش خاطر و اعتماد به نفس پیدا کند. این نیز در صورتی ممکن خواهد بود که همه محیط های تربیتی، آماده و مناسب باشند زیرا اگر کودک در محیطی بار آید که تناقض فکری، کوته نظری، بی سوادی و فقر مالی بر آن حکمفرماست هرگز نخواهد توانست تعادل عاطفی خود را تأمین کند و نیازهای عاطفی خود را از راههای نامطلوب ارضا خواهد کرد مثلاً برای نفوذ و کسب قدرت- به جای اینکه تحصیل علم کند و کارهای عام المنفعه انجام دهد- به زور و ستم متوسل خواهد شد و یا فردی بار خواهد آمد که همواره در اضطراب و تشویش است و هیچگونه اعتماد به نفسی ندارد. البته این یادگیری بیشتر در دوران پیش از نوجوانی و بلوغ انجام می گیرد.پس همان طوری که آموزش بهداشت بدنی برای کودک و نوجوان ضرورت دارد، آموزش بهداشت عاطفی نیز از جمله وظایف مربیان است. بلکه می توان گفت که غالباً بهداشت عاطفی در زندگی انسان و کسب موفقیت بیش از بهداشت بدنی اهمیت دارد.
بهترین وسیله ی آموزش بهداشت عاطفی در درجه ی اول، این است که اطرافیان کودک اعم از والدین و افراد دیگر خانواده و مربیان، خود سرمشق هیجانها و عواطف متعادل باشند و نیازهای عاطفی خود را از راههای مطلوب و درست ارضا کنند. دیگر اینکه کتب و مجلاتی که در اختیار کودکان و نوجوانان گذاشته می شوند دارای داستانهایی باشند که چگونگی تأمین و حفظ تعادل عاطفی و ارضای نیازهای عاطفی قهرمانها را نشان دهند. کودک باید بهداشت روانی را نیز مانند سایر تجارب زندگی یاد بگیرد. کودک وقتی در زندگی مدرسه ای خوشبخت است که در یادگیری موفق شود و برای خوب یاد گرفتن نیز باید در محیط سالم قرار بگیرد. دانشمندی می گوید: «ناپایداری عاطفی معمولاً عامل مهم و عمده ای در مشکلات تربیتی به شمار می رود و تنها به کمبود و نقص عقلی بستگی ندارد». از این رو، موفقیت معلم در استفاده از اطلاعات خود بستگی دارد به بینش، داوری و ارتباط او با هر دانش آموز. معلم بسیار هوشمند نیز نمی تواند به کودکان و نوجوانان کمک کند مگر اینکه به وی کاملاً اعتماد داشته باشند و از اینکه نزد او هستند احساس خوشی و رضایت خاطر کنند و در غیر این صورت، دانش آموز به معلم اجازه نخواهد داد تا بداند او چه نیازی دارد، چه چیز را دوست می دارد و یا از چه چیز متنفر است. خلاصه، معلمان نیازمندند بدانند کودکان و نوجوانان چرا رفتارهای گوناگونی از خود نشان می دهند و چرا با یکدیگر اختلاف دارند؟
معلم نباید فراموش کند که او هر روز از چندین راه در پیشگیری، افزایش، یا بهبود مشکلات عقلی کودکان و نوجوانان شرکت می کند. به همین سبب باش (Bush) توصیه می کند که هر معلم باید همواره درباره ی هر یک از دانش آموزان خود، از پنج چیز آگاه باشد:
1. بهداشت و تندرستی
2. استعدادها، توانایی ها، ناشایستگی ها، و رغبت ها.
3. آرزوها و هدفها.
4. موانع اختصاصی یا فشارهای روانی (stress).
5. فرهنگ و اجتماعی که شامل اوضاع خانگی نیز می باشد.(1)
پی نوشت ها :
1. The teacher-pupil relationship. U.S.A. 1951. P.97.
منبع مقاله :شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}